سلام

لپ‌تاپو گذاشته‌م دانشگاه و ادیتور بیان خودتون می‌دونین توی گوشی چقد رو اعصابه (اینا رم تو نوت گوشی نوشتم!*)، ولی خواستم زودتر بنویسم که بین این روزای اخیر که اکثرا تهش یه حس ناکامی بهم میدن، امروز رو یادم بمونه. این‌که بالاخره اراده کردم و رفتم دنبال چند تا سوالی که زودتر باید از چند نفر می‌پرسیدم.

یادم بمونه خوبی آقای مسئولِ جدی اینه که وقتی ازش یه سوال می‌پرسی کمکشو می‌کنه و سوال اضافه‌ای نمی‌پرسه. (نه مثل اون رفیق فضولش که کافیه یه چیز تو لپ‌تاپت ببینه و شروع کنه سوال‌پیچ کردنت و تهشم به این برسه که موضوعت به درد نمی‌خوره :| ) یا دانشجو دکترای اون استاده که ایران نیست، که خوش‌برخورد بود و خوب جوابمو داد.

یا اون استاد دانشکده برق که با اینکه بدون وقت گرفتن، وسط جلسه با دانشجوش رفتم تو، وقت گذاشت و کلی راهنماییم کرد. معاون آموزشی‌مون رو هم دیگه نگم چون کلا از اون زیاد سوال می‌پرسم و امروزم مثل همیشه خوش‌برخورد و شوخ‌طبع بود :)

و در نهایت استاد خودم که انگار سفر بهش خوش گذشته و برعکس اون دفعه که استرس داد بهم، امروز گیر نداد و حرفای خوب بهم زد، و غیرمستقیم گفت نمی‌خواد اینقد کمال‌گرا باشی، کارا درست می‌شه!

احساس می‌کنم خیلی وقتا یه دیوار می‌کشم دورم و بی‌دلیل حس می‌کنم کسی خوشش نمیاد جوابمو بده و بهم کمک کنه! یا حتما باید دستِ پُر برم سراغشون که نکنه وقت‌شون تلف بشه! (و این پر بودنِ دست به خاطر اون کمال‌گرایی معمولا حاصل نمیشه! اصلا هر چی می‌کشیم از اون کمال‌گراییه :/ )

خوشحالم امروز از اون روزایی بود که از این افکار تباه فاصله می‌گرفتم :))

* تازه تهش پِیست هم نمی‌شد اینجا :/ شانس آوردم کیبورد گوشی آخرین چیز کپی‌شده رو میاره :/


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

کتابخانه عمومی امام جواد(ع) استان البرز تولیدکننده سیستم های روشنایی و ال ای دی در کرمان او در انتظار ما....... گردشگریـ Troy وبلاگ کولر گازی ایران رادیاتور خرید بانک شماره موبایل فروش مجموعه همراه اول و ایرانسل رسول چراغی نمونه سوالات امتحانی تعمیرکار لوازم خانگی برقی حرارتی و گردنده درجه ۲ جهادِاقتصادی